دسته دوم ارواح طبيعت و Nymphai را در بر مي گيرد. نيمف ها و پری ها خدايان درجه پايين مؤنث بودند و لذا آنان را روح (Spirit) مي نامند و در رودها و جنگلها ساکن بودند. برای نمونه نايديس (Naiades) پری آبها که در رودها ، چشمه ها و آبشارها مي زيست ، درايديس (Dryades) پری درختان و ستر (Satyroi) خدای جنگل ، که در افسانه های يونان نيمي مرد با گوش ها و دم اسب و در افسانه های روم نيمي مرد نيمي بز با شاخ و گوش و پاهای بز تصور مي شد.
دسته سوم ارواح تأثيرگذار بر حالات رواني انسان بودند همانند خواب،مرگ،عشق ، نفرت و ...
دسته چهارم
Theoi Ouranioi خدايان آسمان
Theoi Einalioi خدايان درياها
Theoi Khthonioi خدايان زير زمين
Theoi Geoggikoi خدايان حاصلخيزی و کشاورزی
Theoi Nomioi خدايان روستايي(Rustic) [واژه Rus به معني روستا ريشه لاتين Rustic مي باشد.]
Theoi Olympioi خدايان Olympian
Theoi Titanes & Theoi Titanidesخدايان تيتان که به صورت انسان های غول پيکری بودند.
Apotheothenai آن دسته که فناپذير بودند و سپس به خدايي رسيدند.Apotheothenai از واژه يوناني apotheoun به معني "خدای چيزی ساختن" برگرفته شده که apotheoun از پيشوند apo به معني "از" و theos به معني "خدا" که جمع آن theoi ست ، ساخته شده است.
دسته پنجم شامل دوازده خدای بزرگ المپ که فرمانروای ديگر خدايان زيردست بوده ، پرستش مي شدند. چنانچه در ستايش آنها و پيشکش نمودن قرباني و شراب کوتاهی رخ مي داد موجب کيفر می شد. آرتميس (Artemis) ، آفروديت (Aphrodite) و ديانيسوس که دارای امتيازات و دايره هحدودتر قدرت بودند ، به ويژه نسبت به اين امر هوشيار و مراقب بودند.
دوازده خدای بزرگ المپ بر تمام جنبه های زندگي انسان تسلط داشته ، آنها را اداره مي کردند. زئوس (Zeus) بر سرنوشت ، فرمانروايي و آب و هوا خدايي مي کرد ؛ هرا (Hera) بر زنان ، ازدواج و زايمان ؛ پوسدن (Poseidon)، برادر زئوس ، بر درياها و رودها،اسبها و زمين لرزه ها؛ ديمتر (Demeter) بر کشاورزی و زندگي پس از مرگ ؛ آتنه (Athene) بر پيشه و هنر و نيز خدای رايزني بود ؛ هيفستس (Hephaestus) خدای آتش و فلزکاری ؛ آرس (Ares) خدای جنگ ؛ آفروديت (Aphrodite) خدای عشق ؛ آپولون (Apollon) خدای موسيقي ، غيبگويي و بيماری و شفا ؛ آرتميس (Artemis) خدای شکار ، بيابان و کودکان ؛ هرمس (Hermes) خدای سفر ، داد و ستد و چارپايان اهلي و ديونيسوس (Dionysos) خدای شراب ، جنون و زندگي پس از مرگ .
ديگر خدايان پانتئون در دايره قدرت يکي يا چند خدا از خدايان المپ قرار مي گرفتند.
برخی منابع به نادرستي هادس (Hades) ،پيشگوی مرگ را در ميان دوازده خدای بزرگ المپ دسته بندی می کنند در حالي که او هيچ نقشي در زندگي جانداران نداشت و معمولا پرستش نمي شد. بلکه ديمتر و دخترش پرسفون (Persephone) و ديونيسوس به عنوان خدايان زندگي پس از مرگ پرستش مي شدند.
هر يک از خدايان المپ نشانه های ويژه ای داشتند که در نقاشيهای به جای مانده به ويژه نگارهای روی ظروف و گلدانها در کنار اين خدايان به چشم مي خورد.زئوس به همراه برق و آذرخش ، شاخه ای از درخت کنار یا همان لوتوس و عقاب نگارگری می شد.پوسدن يا نپتون نيزه ای با چنگک سه سر داشت که در لاتين Trident ناميده مي شود . (Tri به معني سه و dent يا Dens به معني دندانه).نقاشيهای هرا نيز با شاخه ای از درخت کنار ، تاجی بر سر و شير نر همراه بود.نشان ديمتر نيز دانه جو و حبوبات و شاخه کنار و يک مشعل بود. آتنه و آرس با خود و نيزه ، آفروديت نيز با فرزندش اروس. هيفستس با پتک و انبر و يک درازگوش. آپولون نيز با تاجي از برگ غار ( در يونان باستان آن را به نشانه افتخار بر سر مي نهادند) و همچنين يک چنگ و تير و کمان که به همراه نيزه های شکار و آهويي کوهي در کنار نقاشي آرتميس نيز جلب توجه مي نمود، نقاشي شده است.هرمس نيز با کلاه لبه پهني - که يونانيان به آن Petasos مي گفتند- و چکمه های بالدار در نقاشيهای به جای مانده از يونان باستان قابل تشخيص است.ديونيسوس نيز به همراه درختان تاک و پلنگي نقاشي مي شده.
دسته ششم شامل هيولاها ، غول ها و حيواناتي چون اژدها مي شد.اسطوره شناسي يونان پر است از بسياری از اين هيولاها ،از غول ها ، اژدها ها و ديو ها گرفته تا قنطورس ها (Centaur) ، مخلوقات افسانه ای با بالاتنه انسان و پايين تنه اسب یا اسفينکس ها (Sphinx)، موجودات افسانه ای دارای بدن شير و سر و سينه زن و يا گريفين ها (Griffin) ، مخلوقات افسانه ای با سر و بالهای عقاب و بدن شير.همچنين جانوران افسانه ای از قبيل قوچ زرين پشم و پگاسوس (Pegasus) اسب بالدار نيز در ميان اساطير ديده مي شوند. از ديگر هيولاها (Monster) مي توان به نمومه های زير اشاره کرد:
مينوتروس (Minotauros) مخلوق افسانه ای با سر گاو و بدن مردانه پوشيده از مو، بومي کريت از جزاير يونان .
ادامه مطلب + نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
اساطير مجموعه داستانها و افسانه هايي است که بيشتر درباره خدايان و موجودات افسانه ای نقل مي شده است. بيشتر اين اساطير از دوران باستان سينه به سينه بازگو شده و سند مکتوبي از آنها به جای نمانده است و در بسياری موارد نيز تنها مي توان به آثار و نقوش به جای نمانده بر روی اشياء و ظروف باز مانده از گذشتگان استناد نمود. اما هدف گذشتگان از چنين داستانها و افسانه هايي چه بوده است ؟ آنچه مسلم است اين داستانها و افسانه ها تنها به منظور سرگرمي به وجود نيامده اند. در واقع پيشينيان اساطير را به عنوان پاسخي برای پرسشهايي درباره طبيعت و زندگي خود باور داشتند. اين اساطير باورها و جهانبيني يک قوم را تشکيل مي داد.پاسخي بود به اينکه چرا جهان بدين گونه است ، پاسخي به چگونگي پيدايش جهان، علل پيشامدها و رخدادهای طبيعي و ارتباط ميان آنها. بدين گونه گذشتگان برای پرسشهاي ذهن علت جوی خود ، پاسخي مي يافتند.مثلا علت بارش باران ، فصول گوناگون، صدای رعد و حتي پرسشهاي بنيادی تر نظير پيدايش هستي ، سرچشمه حيات ، مرگ و زندگي پس از آن. برای نمونه يونانيان باستان آغاز گيتي را از خائوس (Khaos) مي دانستند.اين اساطير در باورهای ديني و مذهبي نيزريشه داشتند.رسوم و مراسم مذهبي با الهام از اساطير شکل گرفتند و بدينسان اساطير الوهيت يافته ، پرستش مي شدند.مردم نيز برای خشنودی آنها و دفع بلا و غضبشان هدايا و قرباني هايي پيشکش مي نمودند. مثلا در بيشتر فرهنگها خشکسالي يا شيوع بيماری و قحطي را بلايايي از جانب خدايان مي دانستند و برای دفع آنها به نذر و نياز مي پرداختند.
همچنين پيشينيان در بيشتر فرهنگها جهان را ترکيبی از نيکي و بدی مي شمردند و تعادلي ناپايدار را ميان نيروهای نيکي و بدی باور داشتند و حتي بسياری پيشامدها و رخدادهای طبيعي را به بهم خوردن اين تعادلي ناپايدار نسبت مي دادند. نظير شب و روز يا تغيير فصول.گاه عقيده بر آن بود که نذر و نياز بر قدرت خدايان در رويارويي با نيروهای بد مي افزايد.
اعتقاد به خدايان متعدد (Polytheism) بيشتر در ميان اقوام وابسته به آريايي يا هند-اروپايي ديده مي شد.در نقطه مقابل سامي ها و فرهنگ های تحت تأثير بودا به گونه ای وحدت وجود (Pantheism) معتقد بودند.
در حدود چهار هزار سال پيش آريايي های بدوی که در شمال فلات ايران و نواحي مجاور دريای سياه و خزر مي زيستند، پراکنده شده ، دسته ای به فلات ايران و هند سرازير شدند . دسته ای نيز به يونان و ايتاليا و اروپای جنوبي رهسپار شده ، دسته ای ديگر هم به آلمان ،اسکانديناوی و اروپای غربي رفتند. بخشي نيز راهي اروپای شرقي و روسيه شدند. با آنکه هر يک از اين دسته ها با بوميان اين نواحي آميختند و از فرهنگ بومي تأثير پذيرفتند اما شالوده و رِيشه فرهنگ و زبان اين نواحي را تشکيل دادند.در واقع زبان ها و لهجه های سنسکريت ، اوستايي،پهلوی،فارسي،لاتين،يوناني،ژرمني ، اسلاوی و تمامي زبان ها و لهجه های اروپا به جز فندلاندی،مجار،استوني و ترکي ريشه يکساني دارند.مشترکات فرهنگي و زباني اين اقوام بسيار است و نمود آشکار آن را مي توان در تشابهات ميان اسطوره های آنها به وضوح ديد..برای نمونه ديئوس خدای آسمان و روز و بهشت در سنسکريت ، همان زئوس يونانيان ، ژوپيتر (iov-pater به معني پدر بهشت در لاتين) و تير از ايزدان ايران و Tyr در اروپای شمالي همه از يک واژه هستند.اهورا در پهلوی ، اسورا در سنسکريت و Aser در اسکانديناوی به "خدا" گفته مي شد.
در اين ميان به بررسي کوتاه اساطير يونان مي پردازيم.بسياری از اين اساطير در قرون هشتم و نهم پيش از ميلاد به دست هومر (Homer) در کتاب ايلياد (The Illiad) و همچنين در قرون هفتم و هشتم پيش از ميلاد به دست هسيود (Hesiod) گردآوری شد.
اساطير يونان باستان را مي توان به شش دسته تقسيم نمود:
Protogonoi: ريشه اين كلمه از nothingness يا نيستي مي آيد و به نخستين خدايان ابدي كه اساس و ريشه هستي را از قبيل زمين ، دريا ،آسمان، شب و روز تشكيل مي دهند گفته مي شد.اين خدايان همزمان مي توانستند به شكل انسان نيز درآيند. براي مثال گايا (Gaia) که همان زمين بود بيشتر در شكل زني خوشرو در ميان خدايان جوانتر ظاهر مي شد
ادامه مطلب + نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
یونان و
آدرس
kerberos.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.